لطیفه
اولی : یک روز توپم رو شوت کردم ، رفت کره ماه ، خورد توی سر یک نفر و برگشت. دومی : عجب پس آن توپی که خورد توی سرم تو شوت کرده بودی؟!!!
................................
اولی : چه نقاشی قشنگی! اما معلوم نیست طلوع آفتاب را نشان می دهد یا غروب آن را.
دومی : نگران نباش من میدانم غروب آفتاب است. این نقاش هیچ وقت زودتر از 12 ظهر بیدار نمی شود.
................................
پسری می ره نون بخره می بینه صف مردها خیلی شلوغه ، میره تو صف خانوما میگه : آقا ببخشید خواهرم گفته 3 تا نون بدین!
آمریکاییه میخواسته غضنفر ضایع کنه میبرتش تو آمریکا و بهش میگه: زمین را بکن. غضنفر بعد از100متر کندن به یک سیم میرسه، آمریکاییه بهش میگه: ببین ما از100سال پیش تلفن داشتیم!
غضنفر هم یارو رو میبرتش تو شهرشون و بهش میگه: بکن، آمریکاییه بعد از100متر کندن به چیزی نمیرسه، غضنفر بهش میگه ببین ما از100سال پیش موبایل داشتیم!